آدمیان به لبخندی که بر لبها مینشانند و به احساس خوبی که بر جای مینهند و به دردی که از یکدیگر میکاهند ،
می ارزند.....
و ما بودنشان را میخواهیم چون وجودشان ، زمین را زیباتر میکند.....
فقط یه مرد ایرانیه که بعد از چپ کردن ماشین
و قطع چند تا درخت و تیر چراغ برق
و کندن چندین متر گاردریل
با اعتماد به نفس از ماشین پیاده میشه و میگه :
جمع نکرررررده بودم مرده بودیماا :|
*******************
نحوه ی صحبت کردن خانم ها
حنانه رو میشناسی خواهر فاطمه دختر خاله نوره که میشه زن پدر شوهر مریم
دختر نسرین خواهر محمد پسر اشرف همسایه سپیده دختر منیره !!
نه نمیشناسمش...!!
ای بابا حنانه که دیدیمش تو عروسی ندی دختر محمد که باباش میشه دایی
منیره و خواهرش پسر عمشونو گرفته مادربزرگش و مادربزگ ساره دختر کلثوم میشن دختر خاله
اهاااا چش شده ؟؟
لاغر شده