دوشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۱۷ ق.ظ
هر صبح که پلک باز می کنم
هر صبح که پلک باز می کنم، دیروزهای مبهم خود را در
نامعلوم ترین جای کاینات دفن می کنم…
هر
صبح که پلک می گشایم، هیچ گذشته تلخی را به یاد نمی آورم…
من
چه قدر خوشبختم که هنوز می توانم صدای صمیمی گنجشک ها را بشنوم!
هر
آدمی، می تواند با آغاز صبح، متولد شود..
هر
صبح، بلندتر از باد به همه شمعدانی های پشت پنجره می گویم:
"سلام… صبح به خیر…"