ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
داستان
ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ
ﺭﻭستاﯾﺸﺎﻥ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﮐﻨﺪ .
ﻣﻼ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞﺳﮑﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ .
داستان
ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ
ﺭﻭستاﯾﺸﺎﻥ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﮐﻨﺪ .
ﻣﻼ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞﺳﮑﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ
ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ .
عاقد گفت عروس خانوم وکیلم؟
گفتند عروس رفته گل بچینه. دوباره پرسید وکیلم عروس خانوم؟
- عروس رفته گلاب بیاره.
عاقد گفت براى بار سوم مى پرسم؛ عروس خانم. وکیلم؟
عروس رفته
عروس رفته بود...
پچ پچ افتاد بین مهمانها. شیرین سیزده سالش بود؛ وراج و پر هیجان. بلند بلند حرف مى زد و غش غش مى خندید. هر روز سر دیوار و بالاى درخت پیدایش مى کردند. پدرش هم صلاح دید زودتر شوهرش دهد.
داماد بددل و غیرتى بود و گفته بود پرده بکشند دور عروس.
من فهرستی از آنچه در مدرسه به ما یاد نمیدهند را تهیه کرده ام
آنها به ما یاد نمیدهند که چگونه کسی را دوست بداریم
آنها به ما یاد نمیدهند که چگونه در شهرت به درستی زندگی کنیم
آنها به ما یاد نمیدهند که چگونه در گمنامی، از زندگی لذت ببریم
برای این مردم، هرگز خودت را تغییر مده! چون اینان هرروز تورا به یک شکل می خواهند ...
شکل تصورات غلطشان که فکر می کنند تنها حقیقت درست جهان است!
هرتا_مولر
دو خلبان نابینا که هر دو عینکهای تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپیما امدند،
زمانی که خلبانها وارد هواپیما شدند
زمزمههای توام با ترس وخنده درمیان مسافران شروع شده و همه منتظر بودند، یک نفر از راه برسد و اعلام کند دوربین مخفی بوده است.
به مناسبت زاد روز محمود دولت آبادی
ما را مثل عقرب بار آورده اند؛مثل عقرب!
ما مردم صبح که سر از بالین ورمی داریم تا شب که سر مرگمان را می گذاریم، مدام همدیگر را می گزیم. بخیلیم؛بخیل! خوشمان می آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم.
هنگامی که همه در آمریکا در جستجوی طلا بودند یک نفر با فروش بیل میلیونر شد، اما هیچ کس طلا پیدا نکرد !
دفاع دختر از پدر به خاطر حقوق بالایش ( ما فقط سهم خود را از سفره انقلاب برداشتیم ) خب اگر سیر شدین بلند شین تا مردم هم سر این سفره بشینن
جامعهای که میره توی صف میایسته تا فیلمهای دهنمکی رو ببینه،
باید استانداردهای اخلاقیش رو حتما مرور کنه