حقوقی اجتماعی مذهبی شعر و...

بررسی کلیه مسائل حقوقی اجتماعی مذهبی شعر و...

حقوقی اجتماعی مذهبی شعر و...

بررسی کلیه مسائل حقوقی اجتماعی مذهبی شعر و...

هدف از ایجاد این وبلاگ بررسی مسائل روز حقوقی اجتماعی شعر و طنز می باشد
نویسندگان
آخرین نظرات
  • ۱۴ شهریور ۹۵، ۱۶:۲۳ - sec ret
    :))
  • ۶ شهریور ۹۵، ۱۷:۱۴ - فروشگاه فایل پوشه
    جالب بود
  • ۳ شهریور ۹۵، ۱۷:۵۷ - Roghaieh ..
    :\

۱۰۳ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۰۴ ب.ظ

الهی پیوند می زنم روحم را به روحت،


الهی پیوند می زنم
 روحم را به روحت،
 قلبم را به قلبت
 و ذهنم
را به ذهنت و هر
لحظه ازتوهدایت می طلبم
الهی گره میزنم تقدیر
را به خواست و اراده ات
و قدر می شناسم
تقدیر الهی ام را

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۰۴
حسن رضائی
يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۰۷ ب.ظ

#ترس #عشق #دینداری


#ترس #عشق #دیندار

از خدا نترسید! وگرنه چگونه می توانید او را دوست داشته باشید؟
ترس و عشق با هم سازش ندارند. دیندار واقعی کسی است که خدادوست باشد نه خداترس.
❤️اوتار مهربابا❤️

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۷
حسن رضائی
سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۳۹ ق.ظ

پنج کار رو پنج جا انجام نده


پنج کار رو پنج جا انجام نده
درحضور فقیر دم از مالت نزن
 درحضور بیمار سلامتیت را به رخش نکش
 دربرابر غصه دار خوشحالی نکن
دربرابر زندانی آزادی ات رو جلوه نمایی نکن
 دربرابر یتیم ازپدرومادرت نگو


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۳۹
حسن رضائی



در "هواپیما" آرام می‌گیری در حالی که نمی‌دانی "خلبان" آن کیست...!!!

در "کشتی" آرام می‌گیری در حالی که نمی‌دانی "ناخدای" آن کیست...!!!!

پس چرا در "زندگی"  آرام نمی‌گیری در حالی که می‌دانی مدیر و مدبر آن خدا است؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۲۱
حسن رضائی


 برخورد پیامبر با زنِ خواننده که مسلمان نبود

✔️ «ﺳﺎﺭﻩ» ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺭﻓﺖ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
- ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۱
حسن رضائی
يكشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۲۹ ق.ظ

همه چیز را رها و به خدا واگذار کنید


همه چیز را رها
و به خدا واگذار کنید
ما تنها یکبار
تجربه بندگی داریم
ولى او از ازل خداست

هیچوقت نگران فردایت نباش،
خدای دیروز و امروزت،
فرداهم هست ...

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۵ ، ۰۷:۲۹
حسن رضائی


درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند
عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند .
کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۴۳
حسن رضائی

ﺧﺪﺍﻱ ﻗﺸﻨﮕم
ﺧﺪﺍﻱ ﻣﻦ …
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ …
ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺷﮑﺴﺖ،
ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ …
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺨﻮﺭﻡ …
ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻗﺎﺿﻲ ﺍﻟﺤﺎﺟﺎﺕ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﻢ،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۵ ، ۱۶:۰۲
حسن رضائی

روزی عده ای کودکان بازی میکردند . حضرت موسی از کنارشان گذشت . کودکی گفت : موسی ما میخواهیم مهمانی بگیریم و خدا را دعوت کنیم از خدا بخواه در مهمانی ما شرکت کند .موسی گفت من می گویم اما نمیدانم خدا قبول کند یا خیر ؟ موسی به کوه رفت ولی از تقاضای کودکان چیزی نگفت .
خداوند فرمود موسی صحبتی را از یاد نبرده ای ؟ موسی به یاد قولش با کودکان افتاد و خواسته کودکان را گفت .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۲:۴۰
حسن رضائی
سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۲۳ ب.ظ

از شخصی پرسیدند: روزها و شب هایت چگونه می گذرد؟

از شخصی پرسیدند: روزها و شب هایت چگونه می گذرد؟

با ناراحتی جواب داد: چه بگویم! امروز از گرسنگی مجبور شدم کوزه ی سفالی که یادگار سیصد ساله ی اجدادم بود بفروشم و نانی تهیه کنم..!

گفت: خداوند روزی ات را سیصد سال پیش کنار گذاشته و تو اینگونه ناشکری می کنی؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۲۳
حسن رضائی