حقوقی اجتماعی مذهبی شعر و...

بررسی کلیه مسائل حقوقی اجتماعی مذهبی شعر و...

حقوقی اجتماعی مذهبی شعر و...

بررسی کلیه مسائل حقوقی اجتماعی مذهبی شعر و...

هدف از ایجاد این وبلاگ بررسی مسائل روز حقوقی اجتماعی شعر و طنز می باشد
نویسندگان
آخرین نظرات
  • ۱۴ شهریور ۹۵، ۱۶:۲۳ - sec ret
    :))
  • ۶ شهریور ۹۵، ۱۷:۱۴ - فروشگاه فایل پوشه
    جالب بود
  • ۳ شهریور ۹۵، ۱۷:۵۷ - Roghaieh ..
    :\

۴۶ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

سه شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۳۴ ق.ظ

دل من خواب تو را میخواهد

حال بیدار شدن نیست

با خیال تو

باید خوابید

رویا دید

صبح ارزانی مردم

دل من خواب تو را میخواهد

لیلا مقربی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۶ ، ۰۹:۳۴
حسن رضائی
شنبه, ۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۹:۰۹ ق.ظ

سخت است بخندی و دلت غم زده باشد


سخت است بخندی و دلت غم زده باشد
هر گوشه ای از پیرهنت نم زده باشد

سخت است به اجبار به جمعی بنشینی
وقتی دلت از عالم و آدم زده باشد

احوال من ای دوست چنین است که انگار
یک صاعقه بر جنگل خرم زده باشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۵ ، ۰۹:۰۹
حسن رضائی
يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۱۳ ب.ظ

ای بی وفای من مرو دارد روانم میرود

مریم:
ای بی وفای من مرو دارد روانم میرود
ور می روی آهسته رو تاب وتوانم میرود

آرامتر محض خدا تامن کنم سیرت نگاه
بی رحمی آخر تاکجا؟ دارد امانم میرود

برجسم وجان من شرر،کمتر بزن بیدادگر
خون جای اشگ از جورِتو ازدیدگانم میرود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۱۳
حسن رضائی

چو بستی در بروی من،به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی، به درد خویش خو کردم

چرا رو در تو آرم من، که خود را گم کنم در تو
به خود باز آمدم ،نقش تو در خود جستجو کردم

خیالت ساده دل تر بود و ،با ما از تو یک رو تر
من اینها هر دو، با آئینه ی دل روبرو کردم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۵۸
حسن رضائی

نی بزن چوپان که امشب بیقرارم نی بزن
خسته جان از بازی این روزگارم نی بزن

گرچه آوای نی ات غم را مضاعف می کند
نی بزن امشب خیال گریه دارم نی بزن

من که عمری می زدم لاف خردورزی و عقل
عشق بد جوری در آورده دمارم نی بزن

شیخ صنعان بودم و سجاده ام مشهور بود
دختری ترسا ربوده اعتبارم نی بزن

گوییا پاشیده اند  بذر مرا در شوره زار
مثل آفت خورده باغی بی بهارم نی بزن

خرمنی اندوختم اما چه بی حاصل شبی
شعله ای افتاد  در دارو ندارم نی بزن

اشک می ریزم که شاید آب بر آتش زنم
نی بزن چوپان که امشب بیقرارم نی بزن.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۵۱
حسن رضائی


ڪﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻝ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﯿﺸڪﺴﺖ
ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ڪﻨﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ !
ڪﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺭﻭﯼ ﻫﺮ ﺭﻧﮕﯿﻦ ڪﻤﺎﻥ
ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ !!!
ڪﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻗﻠﺐ ﻫﺎ ﺁﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ
ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻏﻢ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ
ڪﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﻝ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۴۸
حسن رضائی

ﮐﺎﺵ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻏﻢ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﺴﺘﻢ
ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﮐﻪ ﭘﺲ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻣﺎﻧﺪﻩ
ﺍﺯ ﺳﺮ ﻋﺸﻖ ﻧﺪﺍ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ
ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﺯ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﮐﻪ ﻫﻮﺍ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﺍﺳﺖ
ﮔﻮﺵ ﮐﻦ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻣﯽ ﺩﺍﺭﺩ
ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﻏﻢ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﺎﺯ ﮐﻦ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﻧﻮ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۵۰
حسن رضائی


غم مخور ، معشوق اگر امروز و فردا میکند
شیر دوراندیش با آهو مدارا میکند
 
زهر دوری باعث شیرینی دیدارهاست
آب را گرمای تابستان گوارا میکند
 
جز نوازش شیوه ای دیگر نمیداند نسیم
دکمه  پیراهنش را غنچه خود وا میکند
 
روی زرد و لرزشت را از که پنهان میکنی ؟
نقطه ضعف برگها را باد پیدا میکند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۴۰
حسن رضائی
شنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۳۹ ب.ظ

خوشتر از دوران عشق ایام نیست


خوشتر از دوران عشق ایام نیست
بامداد عاشقان را شام نیست
مطربان رفتند و صوفی در سماع
عشق را آغاز هست انجام نیست
مولانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۳۹
حسن رضائی
شنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۳۷ ب.ظ

نمی دانم تو را امشب بِدِل مهمان کنم یا نه؟


نمی دانم تو را امشب بِدِل مهمان کنم یا نه؟
همه درد وغم ِخود را به تو  عنوان کنم یا نه؟

تمام ِنامه هاییکه  به تودادم نخواندی را
من امشب از نگاه ِتو  کنون پنهان کنم یا نه؟

لبانت را که بگشایی چه قندی از  لبت ریزد
کمی از قند ِلب ها  را  پر ِقندان کنم  یا نه؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۳۷
حسن رضائی