حقوقی اجتماعی مذهبی شعر و...

بررسی کلیه مسائل حقوقی اجتماعی مذهبی شعر و...

حقوقی اجتماعی مذهبی شعر و...

بررسی کلیه مسائل حقوقی اجتماعی مذهبی شعر و...

هدف از ایجاد این وبلاگ بررسی مسائل روز حقوقی اجتماعی شعر و طنز می باشد
نویسندگان
آخرین نظرات
  • ۱۴ شهریور ۹۵، ۱۶:۲۳ - sec ret
    :))
  • ۶ شهریور ۹۵، ۱۷:۱۴ - فروشگاه فایل پوشه
    جالب بود
  • ۳ شهریور ۹۵، ۱۷:۵۷ - Roghaieh ..
    :\

۶ مطلب با موضوع «مادر» ثبت شده است


آدم هاوقتی کودک اند
میخو
آدماهند برای مادرشان
هدیه بخرندولی پول ندارند
وقتی که بزرگترمی شوند،
پول دارندولی وقت هدیه
خریدن ندارند!وقتی که پیر
 می شوند،پول دارند
وقت هم دارندولی مادر ندارند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۷
حسن رضائی
جمعه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۱۱ ب.ظ

"خدا صداى مادران را اول از همه میشنود..."


و شاید دلتنگىِ غروبِ جمعه
نفرینِ مادرى باشد،
که گوشه ى آسایشگاه
یک هفته انتظار کشید و
کسى سراغش را نگرفت!
"خدا صداى مادران را اول از همه میشنود..."

علی_قاضی_نظام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۱۱
حسن رضائی

غروب که می شد مادرم سبزی هایی را که از باغچه چیده و شسته بود داخل یک سبد چوبی کنار حوض می گذاشت تا آبش کشیده شود ...
بعد آستین پیراهن چین دار آبی کم رنگش را بالا میزد و وضو میگرفت ،،
روی بهار خواب سجاده سبزش را پهن میکرد و با آن قد رعنایش قامت می بست ،،
عجب قیامتی بود در قدقامتش ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۱۵
حسن رضائی
پنجشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۱۴ ق.ظ

مادر بزرگ باچارقدش اشکش را پاک کرد و گفت:

مادر بزرگ باچارقدش اشکش را پاک کرد و گفت: آخ دلم می خواست عاشقی کنم ولی نشد ننه.اونقده دلم می خواست یه دمپختک را لب رودخونه بخوریم ، نشد. دلم پر میکشید که حاجی بگه دوست دارم ونگفت
گاهی وقتا یواشکی که کسی نبود،زیر چادر چند تا بشکن می زدم.آی می چسبید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۱۴
حسن رضائی
دوشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۵۷ ق.ظ

بایزید و رفتار با مادر

با یزید بسطامی گفت: آن که بازپسین کارها دانستم و پیش از همه بود،

رضای مادر بود. آنچه در جمله مجاهدات و ریاضات غربت می جستم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۵۷
حسن رضائی
چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۲۰ ق.ظ

مادر

اعتراف میکنم امروز که مادرم رو دیدم خیلی از خودم بدم اومد...
واسه دوست دارم هایی که باید بهش میگفتم و نگفتم......
واسه جاهایی که باید دستشو میبوسیدم و نبوسیدم...
از خودم بدم اومد چون وقتی تو چشماش نگاه کردم،دیدم داره پیر میشه و من کلی دوستت دارم بهش بدهکارم... کاش هیچ وقت دیر نشه،برای هیچکس...مادر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۰:۲۰
حسن رضائی