حقوقی اجتماعی مذهبی شعر و...

بررسی کلیه مسائل حقوقی اجتماعی مذهبی شعر و...

حقوقی اجتماعی مذهبی شعر و...

بررسی کلیه مسائل حقوقی اجتماعی مذهبی شعر و...

هدف از ایجاد این وبلاگ بررسی مسائل روز حقوقی اجتماعی شعر و طنز می باشد
نویسندگان
آخرین نظرات
  • ۱۴ شهریور ۹۵، ۱۶:۲۳ - sec ret
    :))
  • ۶ شهریور ۹۵، ۱۷:۱۴ - فروشگاه فایل پوشه
    جالب بود
  • ۳ شهریور ۹۵، ۱۷:۵۷ - Roghaieh ..
    :\

غروب که می شد مادرم سبزی هایی را که از باغچه چیده و شسته بود داخل یک سبد چوبی کنار حوض می گذاشت تا آبش کشیده شود ...
بعد آستین پیراهن چین دار آبی کم رنگش را بالا میزد و وضو میگرفت ،،
روی بهار خواب سجاده سبزش را پهن میکرد و با آن قد رعنایش قامت می بست ،،
عجب قیامتی بود در قدقامتش ...
مادرم موجود مقدسی بود ،
ولی هرگز عقایدش را به من تحمیل نکرد ،،
هیچوقت  به من نگفت نماز بخوانم ،،
من با دیدن حال و هوای او هنگام خلوت با خدایش عاشق این عشق بازی شدم  سالها می گذرد و من همچنان هنگام غروب  بوی پونه نیایش را باتمام وجودم احساس میکنم...
امشب من هم قامتی بستم  شبیه او ،،روی سجاده ام برای آرامش واقعی  دلت 2 رکعت نماز عشق خواندم
میدانم بنده روسیاهی هستم ولی فقط سفارش تو را به خدایم کردم ،، خدا میداند چقدر برای آرامشت دعا کردم، کاش پنجره اتاقت باز باشد مهربانم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۰۳
حسن رضائی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی