عدم تأثیر نسب و سبب در سعادت یا سقاوت انسان
قرآن یک اصل کلی بیان می کند که چقدر این اصل، اصل آموزنده ای است و لازم است که ما و همه مسلمان ها این اصل را در عمق قلب خود نفوذ بدهیم و آن این است
قرآن یک اصل کلی بیان می کند که چقدر این اصل، اصل آموزنده ای است و لازم است که ما و همه مسلمان ها این اصل را در عمق قلب خود نفوذ بدهیم و آن این است
خلود در اصل لغت به معنى بقاى طولانى و هم به معنى ابدیت آمده است، بنابراین کلمه خلود به تنهایى دلیل بر ابدیت نیست، زیرا هر نوع بقای طولانى را شامل مى شود
در مورد مجازات ابدی برای گروه خاصی از مجرمان، سوالات مختلفی مطرح شده که بحث درباره آنها در اینجا ضروری به نظر می رسد:
کیفر بدبختان این است که در آتش جهنم مى سوزند نه مى میرند و نه زنده مى مانند بلکه مدام دچار رنجهاى گوناگونند.
عالم قبر آخرین منزل دنیا و اولین منزل آخرت است که هرگز از آن به سمت دنیا بازگشتی نیست. با آغاز مرگ و ورود به قبر ،کار دینداری و تکالیف الهی به پایان می رسد، شک و تردید برطرف می شود و ایمان به حقایق آخرت کامل می شود اما این ایمان دیگر هیچ سودی نخواهد داشت.
ابتدا برای این که ببینیم، بحثی مانند چشم برزخی، در کجای معارف ما قرار دارد، مقدمه کوتاهی عرض می کنیم:
در عالم واقع و خارج، ما برای شناخت محیط اطراف خود و غیر محسوسات، نیاز به ابزارهایی داریم؛ مثلا اگر چشم یا گوش نداشته باشیم از داشتن برخی از علوم و فهم ها محروم هستیم. تعداد این ابزار بین همه دانشمندان
مرحوم آقا سید جمال الدین گلپایگانی میفرمود: من وقتی از اصفهان به نجف أشرف مشرف شدم تا مدتی مردم را بصورتهای برزخیه خودشان میدیدم؛ بصورتهای وحوش و حیوانات و شیاطین، تا آنکه از کثرت مشاهده ملول شدم. یک روز که به حرم مطهر مشرف شدم، از امام علی (ع) خواستم که اینحال را از من بگیرد، من طاقت ندارم.
مکاشفه از تجلیات ویژه روحی در حال خلسه و حالتی است بین خواب و بیداری که در آن شخص از امور متافیزیکی که مربوط به حواس ظاهری نیستند، با ادراکات روحی و معنوی آگاه می شود. همان گونه که انسان وقتی خوابی می بیند، این دیدن و شنیدن در خواب، با چشم و گوش ظاهری نیست. فرقی که مکاشفه با خواب دارد این است که، شخص خواب، حواس ظاهری اش چیزی را درک نمی کنند؛ اما در مکاشفه، ضمن این که روح مشغول درک حقایق است، در همان زمان گوش ظاهری، صداهای اطراف را هم می شنود
روزى با خود فکر مى کردم که آقاى بهجت چرا این قدر ناراحت و محزون به نظر مى رسند چرا مثل دیگران با خنده و شادى سلام و احوال پرسى نمى کند، چند وقتى بود