سلام به "آنها" که همیشه دم دست هستند…
آدم
هایی که عجله ندارند.
"آنها" که «گوش» هستند.
"آنها" که هوای گفتگو دارند.
"آنها" که کلمه به کلمه با تو هستند.
وقتی از کسی رنجش و کینه ای به دل میگیریم، درحقیقت
برده ی او می شویم،
او
افکار ما را تحت کنترل خود می گیرد،
اشتهای
ما را از بین می برد،
آرامش
ذهن و نیات خوب ما را می رباید و لذت کار کردن را از ما می گیرد،
او
آزادی فکر را از ما می گیرد
آﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﻛﻢ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ
"ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ"
ﯾﺎ
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺻﻼ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺍﺷﺘﻨﺸﺎﻥ
ﺭﺍ …
ﺑﻬﺸﺎﻥ
ﺧﺮﺩﻩ ﻧﮕﯿﺮﯾﺪ !
ﺍﯾﻦ
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ " ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ" ﺣﺮﻣﺖ
ﺩﺍﺭﺩ،
ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﺩﺍﺭﺩ …
ﻭﻟﯽ
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻨﯽ، ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺍﺷﺘﻦ
ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﻔﻬﻤﯽ …
ﻣﯿﻔﻬﻤﯽ
ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻛﺎﺭ ﻣﯿﻜﻨﺪ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﺨﻨﺪﯼ … ﺗﺎ
ﺗﻮ
ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺷﯽ …
ﺁﺯﺍﺭﺕ
ﻧﻤﯿﺪﻫﺪ …ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺸﻜﻨﺪ ….
ﺑﻪ
ﻫﺮ ﺩﺭﯼ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ …
ﻣﻦ
ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺳﺘﺎﯾﻢ …
دوست داشتنی شدن چنان کار سختی هم نیست…
برای
دوست داشته شدن،
نقاب
از چهره بردار
و
التماس و گدایی محبت نکن….
خوب
و ساده که باشی
در
دل همه جا داری….
به
داشته هایت بناز و
از
گذشته ات دل بکن….
لبخند بدون برنامه ریزی، بدون حسابگری، زیباترین پل
ارتباطی آدمهاست .ما لایه هایی را برای حفاظت از خود میسازیم. لایه مدارج و مدارک
علمی ، لایه موقعیت شغلی ،… و این که دوست
داریم ما را آن گونه ببینند که نیستیم.و این باعث فاصله و تنهایی و انزوا میشود.
چون زیر همه این لایه ها من حقیقی و ارزشمند نهفته می ماند.
وقتی
کودکی را میبینیم چرا لبخند میزنیم؟ چون انسانی را پیش روی خود می بینیم که
هیچ
یک از لایه هایی را که نام بردیم روی من طبیعی خود نکشیده است و با همه ی وجود
خود
و بی هیچ شائبه ای به ما لبخند میزند و آن روح کودکانه درون ماست که در واقع به
لبخند
او پاسخ میدهد و این پیوند را احساس می کند.