دعا می کنم برای تو
برای خودم
برای همه مان
کسی چه می داند
شاید خدا دسته جمعی
نگاهمان کرد
دعا می کنم
برای دل هایمان
برای چشم هایمان
برای گریه و خنده
هایمان
دعا می کنم مهربان
خدای من!!!
گاهی وقتا فراموش
کن کجایی، به کجا رسیدی و به کجا نرسیدی،
گاهی وقتا فقط
زندگی کن…
یاد قولهایی که به
خودت دادی نباش،
یه وقتایی شرمنده
خودت نباش،
تقصیر تو نیست
سنجاق قفلی ها را
دوست دارم ، از همان کودکی دوستشان داشتم .
بی منّت بانی
وصلتند اما خودشان بی وصل می مانند ،
خم می شوند ، ولی ،
خم به ابرو نمی آورند ،
زنگ می زنند اما
زنگار بر دلشان نمی نشیند .
آدمهای منفی
به پیچ و خم جاده می اندیشند
و
آدمهای مثبت به زیباییهای طول جاده…
عاقبت
هر دو به مقصد می رسند
اما
یکی با حسرت و دیگری با لذت… !
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻗﻠﺐ ﻫﺮ ﮐﺲ
ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﺸﺖ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻭﺳﺖ !
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ قلب هایی ﺭﺍ
ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﻋﻤﯿﻘﻨﺪ
ﺩﻟﻬﺎﯼ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﮐﻪ
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺩﺭ ﻣﺸﺘﻬﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ ﺟﺎﯼ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ …
ﻣﺜﻞ ﻏﻨﭽﻪ ﺍﯼ ﺑﺎ ﻫﺮ
ﻃﭙﺶ ﺷﮑﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ …
ای خدا….!
ای عاشقانه ی دل من…
گفتی ؛ فاصله ات با
من یک نفس است…
گفتی ؛ تو از اهل
زمین جدا شو… من سکوتت را معنا میکنم…
گفتی ؛ دغدغه هایت
مال من ، من عشقت را شاعری میکنم…
امید ببخش، آنگاه
دنیا مال توست…
به نظر من، امید
بخشیدن بالاترین لذت دنیاست ؛
وقتی به کسی یا
مخلوقی در جهان امید می بخشیم گویی دنیا را به ما هدیه دادند
در واقع هم همینطور
است، زیرا انرژی اینکار آنقدر بالاست و بازتاب آن در کائنات بسیار بزرگ و فراموش
نشدنی است