حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم
آخ
… تا می بینمت
یک جور دیگر می شوم
با
تو حس شعر در من بیشتر گل می کند
یاسم
و باران که می بارد معطر می شوم
در
لباس آبی از من بیشتر دل می بری
آسمان
وقتی که می پوشی کبوتر می شوم
آنقدر
ها مرد هستم تا بمانم پای تو
می
توانم مایه ی گهگاه دلگرمی شوم
میل
- میل توست اما بی تو باور کن که من
در
هجوم باد های سرد پرپر می شوم
بخاطر بسپار…
وقتی
ردپای احساس سبز انسانیت خویش را،
در
قلب کسی باقی بگذاری،
بیشتر
از حاضرین حاضر خواهی بود.
حتی
اگر غایب باشی !!
امروز را زندگی کن!
ما
انسان ها تمام روزهایمان را به امید فردا سپری می کنیم،
اما
هر روز که بیدار می شویم میبینیم، باز امروز است؛
پس
تمام توانت را بکار بگیر تا امروز را زندگی کنی.
روزی مرد فقیری از عارفی سوال کرد:چرا من اینقدر فقیر
هستم؟
مرد
عارف پاسخ داد: چونکه تو یاد نگرفته ای که بخشش کنی
مرد
پاسخ داد : من چیزی ندارم که بتوانم از آن بخشش کنم
ساعت شنی به من یاد داد
باید
خالی شوی تا پُر کنی…
تا
پُر کنی کسی را،
دلی
را،چشمی را،گوشی را….
«خوشی» حالی است که زود می آید و زود می رود. «رضایت» مقامی است که دیر می آید و دیرمی پاید. «خوشی» دست می دهد، یعنی عاطفه ای انفعالی است.
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺑﺎﺑﺖ ﻋﺸﻖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﺜﺎﺭ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩﯾﺪ
ﻭ
ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺭﺳﯿﺪﯾﺪ که ﺫﺭﻩ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﺷﻤﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﻗﺎﺋﻞ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ،
ﺍﻓﺴﻮﺱ
ﻧﺨﻮﺭﯾﺪ…
ﺷﻤﺎ
آن چیزی ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ، ﺑﺨﺸﯿﺪﯾﺪ…