چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۴:۰۲ ب.ظ
از میان جمع یک نفر زیر لب گفت: حسنک چه شد؟!
حاکمی به مردمش گفت: صادقانه مشکلات را بگویید. حسنک بلند شد و گفت: گندم و شیر که گفتی چه شد؟ مسکن چه شد؟ کار چه شد؟ حاکم گفت: ممنونم که مرا آگاه کردی. همه چیز درست میشود. یکسال گذشت و دوباره حاکم گفت: صادقانه مشکلاتتان را بگویید. کسی چیزی نگفت؛ کسی نگفت گندم و شیر چه شد؛ کار و مسکن چه شد! از میان جمع یک نفر زیر لب گفت: حسنک چه شد؟!
۹۵/۰۶/۱۰