سپردن مشکل به خدا
سپردن مشکل به خدا
مشکل بیشتر مردم این است که می خواهند پیشاپیش راهها و چاره ها را بدانند.
می خواهند به عقل کل بگویند چگونه دعایشان را مستجاب کند.
به خرد و کاردانی و تدابیر خدا توکل نمی کنند.
وقتی دست به دعا بر می دارند برای خرد لایتناهی تکلیف تعیین می کنند که از کدام راه خواسته ی آنها را برآورد. از این رو قادر مطلق را در قید و بند حدود می گذارند و به آن یگانه ی قدوس اهانت می کنند.
بر خلاف بچه ها که با اطمینان از برآورده شدن خواسته شان به راحتی روز و شب را سپری می کنند فرد بزرگسال عاجز از حل مساله خود زجر می کشد و چه شبها که خواب به چشمش نمی آید.
می گوید که به خدا ایمان کامل دارد اما آنچه واقعا می خواهد این است که بداند چگونه و از چه راه خواسته اش برآورده خواهد شد.
پاسخ این است:
من حربه هایی دارم که تو نمیشناسی. راههای من حکیمانه اند و چاره هایم مطمئن.