يكشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۶ ق.ظ
من به خودم قول می دهـم که تصورم از خود نیک باشد و این را به جهان اعلام کنم
روزی با دوستم از کنار دکه ی روزنامه فروشی رد می شدیم
دوستم روزنامه ای خرید و مودبانه از مرد روزنامه فروش تشکر کرد اما آن مرد هیچ پاسخی به تشکر او نداد.
همانطور که دور می شدیم گفتم: "چه مرد عبوس و ترشرویی بود!"
دوستم گفت او همیشه این طورست!
پرسیدم پس چرا تو به او احترام می گذاری؟!
دوستم با تعجب گفت: "چرا باید به او اجازه بدهم که برای رفتار من تصمیم بگیرد؟!"
+
من به خودم قول می دهـم که تصورم از خود نیک باشد و این را به جهان اعلام کنم،
نه با صدای بلند
بلکه با کـردار نیکـــــ..!
۹۴/۰۷/۱۹