دنیا نمیگذرد این ماییم که رهگذریم

 

دنیا نمیگذرد

این ماییم که رهگذریم

پس در هر طلوع و غروب

زندگی را احساس کن

مهربان باش

شاید فردایی نباشد!

شاید فردایی باشد و مانباشیم

گفتند دلتنگی هایت را به برگ بسپار

گفتند

دلتنگی هایت را به برگ بسپار

در پاییز می ریزد

سپردم..

اما ندانستم درخت دلتنگی های من

کاج است...

دلم بچگی هایم را میخواهد دلم مادر بزرگم را میخواهد

دلم اینجا را می خواهد

صدای چیریک چیریک چوب سوخته

بوی چای تازه دم

گرمای بخاری

دلم بچگی هایم را میخواهد

دلم مادر بزرگم را میخواهد

چه دعایی کنمت بهتر از این

زودقضاوت نکنیم!

سرمایه داری در شهری زندگی میکرد،

اما به هیچ کسی ریالی کمک نمیکرد فرزندی هم نداشت وتنها با همسرش زندگی میکرد در عوض قصابی در آن شهر به نیازمندان گوشت رایگان میداد...

هرچه هستی باش اما کاش جز اینم ارزویی نیست

با توام

 

ای لنگر تسکین

ای تکانهای دل

ای ارامش ساحل

با توام

ای نور ای منشور ای تمام طیفهای افتابی

با توام ای دلشوره شیرین ای شادی غمگین

عشق و عاشقی کردن "مرد" می خواهد...

ماندن "مرد" می خواهد...

پشتِ کسی که آمده ای و اهلی اش کرده ای،

را دم به دقیقه خالی نکردن "مرد" می خواهد...

مردانگی به منطقی بودن نیست...

عشق و عاشقی کردن "مرد" می خواهد...

زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است

زندگی،

رسم پذیرایی از تقدیر است

سهم من،

هر چه که هست

من به اندازه این سهم

 نمی اندیشم

آدم همیشه بهار نیست...

کسی نمی‌تواند به طبیعت بگوید چرا زمستان شدی؟ چرا پاییز نماندی؟ کسی نمی‌تواند به برف بگوید که چرا آب شدی؟

یا اصلاً چرا آمدی که آب بشوی؟

کسی نمی‌تواند به زمین اعتراض کند که چرا انقدر سرد می‌شوی...

براستی ﮐﻪ ﺁﺩﻣﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ اﺳﺖ ....

ﻣﻮﺭﭼﮕﺎﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمی زنند ، ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺩﺍﻧﻪ ﺟﻤﻊ می کنند.

ﺯﻧﺒﻮﺭﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمی زنند ، ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽﺧﺎﻧﻪ می سازند.

ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ نمی زنند، ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ می روند. ....

 

ﺁﺩﻣﻬﺎ.......